در آمدی بر توطئه کوه صهیون

ریشه های تاریخی و سیاسی پیدایش رژیم اشغالگر قدس

در آمدی بر توطئه کوه صهیون

ریشه های تاریخی و سیاسی پیدایش رژیم اشغالگر قدس

خیلی وقته گذشته فراموشم شده

اما اونا چی ، چرا اونا منو فراموش نمیکنن

چرا گذشتمو فراموش نمیکنن

من گناهی کردم؟؟؟ فقط مثه بقیه زندگی میکردم

... همین

فقط همین

نظرات 8 + ارسال نظر
شاذه چهارشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 19:16

سلام
من نظر دادم، گمونم پرید.
تو گناهی نداری نگار جان. امیدوارم آینده برات سرنوشت دوست داشتنی ای رقم بزنه.
پ.ن نمی دونم چرا این قدر باهات احساس نزدیکی می کنم....

منم دارم سعی میکنم ، ۲۵ سال بیشتر که ندارم ، هنوز زوده زندگیم تموم بشه
زود نیست ؟!

یه وبلاگ نوشته بود
گر در یمنی چوبامنی پیش منی
گر پیش منی چو بی منی در یمنی

ما همه باهم هستیم

یاسمین(حرفهای یه دختر غمگین) چهارشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 22:57 http://rue.blogsky.com

سلام نگار جوون
این چه حرفیه من ناراحت نشدم...
این حرفا چیه...من و تو هر دو باید زندگی کنیم نه اینکه فقط زنده باشیم..نگار بیا به هم کمک کنیم..نمی دونم چطوری ..شاید باورت نشه یا فکر کنی اینطوری که میگم نیست اما من تورو کاملا درک می کنم چون...
دلت شاد
غمهات کوتاه

سلام یاسمینم
هرچی باشه تو یه زنی ، میدونم درکم میکنی عزیزم
الانم داریم بهم کمک میکنیم
مرسی که به فکرم هستی

سفید بخت باشی

پیرفرزانه چهارشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 23:26 http://pirefarzaaneh.blogsky.com

:-<

!

همسر آینده پنج‌شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 00:18 http://ma2nafar.blogsky.com

تز نمیدم! ولی...
نمیدونم !در واقع فکر میکنم تو راحت شدی!
چون احتمالا اگرم بچه داشتی الان فکر اینکه فقط به خاطر *بچه* تورو میخوان و حضورت صرفا به این دلیله عذابت میداد و معذب بودی!

تز دادی !
ولی ...
به هرحال ممنون

رضا مشتاق پنج‌شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 03:49

اومده بودم سوالی بپرسم ، بیرون از موضوعی که مینویسین
وقتی مطالبو خوندم دیدم اون سوالم کمی احمقانه هست و مطرح نمیکنم.

من زن نیستم ، همسری هم ندارم و نمیتونم در این مورد الکی نظر بدم
ولی به عنوان یک هم نوع امیدوارم این مسئله به نوعی دیگه براتون حل بشه

خیلی ایمان محکمی ندارم ولی یقین دارم که :
یاد خدا تسکین و نیرو دهنده هست

ببخشید مزاحم شدم

منم سعی میکنم اینروزا تسکین پیدا کنم
اسمت خیلی آشناهه
یه جا اسمتو دیدم

اقلیما یکشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 14:49 http://www.eghlima-m.blogsky.com

داری از چی حرف می زنی نگار؟من کمی گیج شدم!با اون حرفایی که قبلا ازت سراغ داشتم جور نمیان!

قبلنا می خواستم مثه کوه باشم
من نباید میشکستم ، میجنگیدم ، صورتمو با سیلی سرخ میکردم عزیزم تو میدونی طلاق چیه
ولی من به این راحتی نباید بشکنم
دوست دارم

یاسمین(حرفهای یه دختر غمگین یکشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 15:30 http://rue.blogsky.com

سلام نگار جان
فکر کنم نظرم پرید
.....................................نمی دونم چرا اما خیلی دلم می خواد باهات صحبت کنم
اگر آی دی داری و اشکال نداره واسم بذار
دلت شاد
غمهات کوتاه
عمرت پربار

باشه ـ میفرستم برات

میم دوشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 18:46 http://libra.mihanblog.com

سلام... اینقدر خودتو اذیت نکن عزیزم، احساس می کنم که خیلی تحت فشاری... ولش کن

سلام
مرسی ازتون ... دارم سعی میکنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد